تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ماراباعنوان منجی موعود وبه آدرسmonjimood.loxblog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 153
بازدید هفته : 254
بازدید ماه : 453
بازدید کل : 100525
تعداد مطالب : 1360
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1
مقدمه
بار خدايا تو را حمد میگويم بر نعمتها و عنايتهايت؛ بر نعمتهای ظاهري و باطني كه بما ارزاني داشتهای حمد كردني كه آغازش قبول درگاهت شود و پاياني برايش نباشد و درود و سلام میفرستم بر سيد رسولانت و خاتم پيغمبرانت كه رهنمون به سوي تو است و دلالت كننده بر تو.
آنکه رحمت بر بندگانت مبعوثش نمودي تا آنان را به دوري از پليدي راهنمائي كند و از گمراهي هدايت نمايد، و از تاريكهای شرك به نور توحيد تو بيرونشان برد ف و بر خاندان پاكيزهاش آن جانشينان پسنديده هدايتگران رهيافته به ويژه آخرين آنان و خاتم آن امامان بر حق حضرت بقيةالله فيالارضين و حجت خداوند بر همه عالميان امام دوازدهم و خلف منتظر، نجاتدهنده بشر، آقا و مولايمان حضرت مهدي بن الحسن العسكري كه خداوند فرجش را نزديك فرمايد و جانهايمان را فدايش گرداند. درود و سلام باد.
جهانىشدن يا جهانىسازى، پديدهاى انكارناپذير در عالم امروز است و با پیشرفتهاى روزافزون بشرى به ويژه در عرصه علوم، فنآورى، ارتباطات و اطلاعات، حمل و نقل و... جهان هر روز بيش از پيش به سوى تحقق تدريجى اين امر گام برمىدارد. طرح حكومت مهدي و جهانيسازي مهدوي نيز در حقيقت راهبرد آرماني و نهايي جهان وطنانه اسلامي و نسخه درمان جامعه بشري از آلام، حرمانها و تنگناهای بيشمار خويش است.
مفهوم جهانىشدن و برداشتهاى مختلف از آن
مفهوم جهانىشدن يا جهانىسازى
جهانىشدن بدون شك يكى از متداولترين اصطلاحات دهه حاضر در جهان و پديدهاى جدى و جارى در عرصه كنونى و دهههاى آينده است. روزنامهنگاران، سياستمداران، مديران تجارى، دانشگاهيان و سايرين با به كاربردن اين اصطلاح قصد دارند نشان دهند كه پديدهاى ژرف در حال وقوع است. جهان در حال تحول است و نظمى نو در عرصه اقتصاد، سياست و فرهنگ جهانى ظهور مىيابد.
اما به كارگيرى اين اصطلاح در موارد بسيارى توسط افراد متفاوت براى اغراض گوناگون، چندان فراوان است كه تعيين موضوع مورد بحث در جهانىشدن، كاركردهاى اين اصطلاح و اثراتش بر نظريه و سياست معاصر را دشوار نموده است. بنابراين به رغم تداول مصطلح جهانىشدن يا جهانىسازى، هنوز تعريف جامع و مانع و با زوايا و ابعاد روشن و محسوس براى اين مفهوم جديد و دستخوش تحول كه عمر آن نيز كمتر از دو دهه است؛ ارائه نشده است.
البته تعاريف متعددى در اين باب عرضه شده؛ مثلاً در تعريفى بسيط، جهانىشدن را با چرخش آزاد سرمايه، نيروى كار و اطلاعات تعريف كردهاند يا آن را براى توصيف روندى به كار مىبرند كه در آن اقتصاد جهانى، نيروهاى سياسى و فرهنگى به سرعت كره زمين را زير نفوذ قرار مىدهند و به خلق يك بازار تازه جهانى، سازمانهاى سياسى فرا ملى و فرهنگ جهانى تازه دست مىزنند.
مىتوان جهانىشدن را بر حسب تعاريف موجود، شكلگيرى شبكهاى دانست كه در چارچوب آن، اجتماعاتى كه پيش از آن در كره خاكى دور افتاده و منزوى بودند، بر پايه وابستگى متقابل و وحدت جهانى ادغام مىشوند و ارتباط آنها با يكديگر چه در سطح فردى و چه در سطح اجتماعى، بسيار نزديك و متقارن و حتى چهره به چهره مىگردد و هويت انسانها از سيطره يك جامعه و يك ساختار اجتماعى ثابت خارج شده و از يك هويت سياسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى در عرصه بينالمللى متأثر خواهد گشت.
در اين راستا با توسعه ماهوارهها، گسترش نظامهاى ارتباطى و الكترونيكى و افزايش رسانهها و كاربرد اينترنت و ازدياد كانالهاى تلويزيونى و نفوذ فرامرزى آنها، مرزهاى ملى از بين رفته و يا كمرنگ مىشود. كشورها نقش گذشته خود را از دست مىدهند و به جاى قوانين داخلى، قوانين بينالمللى حاكم مىشود.
طى اين فرآيند، قيد و بندهاى جغرافيايى، فرهنگى، مذهبى و... كه بر روابط انسانى سايه افكنده، از بين مىرود. بدينترتيب مىتوان جهانىشدن را به فرآيندهايى تعريف كرد كه بر اساس آن همه مردم جهان در جامعهاى واحد و فراگير به هم مىپيوندند و اين مفهوم در نمايى عام عبارت است از: درهم ادغام شدنِ بازارهاى جهانى در زمينههاى تجارت و سرمايهگذارى مستقيم و جابهجايى و انتقال سرمايه، نيروى كار و فرهنگ در چارچوب آزادى بازار و شكافته شدن مرزهاى ملى، رقابت بىقيد و شرط در سطح جهانى، به ويژه در سطح قدرتهاى بزرگ، گسترش نوآورىهاى تكنولوژيك، رشد روزافزون تجدد و نوگرايى، جهانىشدن توليد و مبادله و در اين راستا گذر از اقتصاد ملى به اقتصاد جهانى، حركت از جامعه صنعتى به جامعه اطلاعاتى، تمركززدايى، توسعه فضاى رقابتى مبتنى بر ائتلاف و ادغام، يكپارچگى بازارهاى مالى جهانى و گستردهشدن مبادلات تجارى، مقرراتزدايى و برداشتهشدن ضوابط حمايتگرايانه بازرگانى داخلى و ملى.
بدينترتيب مىتوان جهانىشدن را بر حسب تعاريف موجود، شكلگيرى شبكهاى دانست كه در چارچوب آن، اجتماعاتى كه پيش از آن در كره خاكى دور افتاده و منزوى بودند، بر پايه وابستگى متقابل و وحدت جهانى ادغام مىشوند و ارتباط آنها با يكديگر چه در سطح فردى و چه در سطح اجتماعى، بسيار نزديك و متقارن و حتى چهره به چهره مىگردد و هويت انسانها از سيطره يك جامعه و يك ساختار اجتماعى ثابت خارج شده و از يك هويت سياسى، اجتماعى، فرهنگى و اقتصادى در عرصه بينالمللى متأثر خواهد گشت.
برداشتهاى مختلف از جهانىشدن
از منظر برخى صاحبنظران، در رهيافتهاى مختلف، سه نوع جهانىشدن ملحوظ است:
1. جهانگرايى راستين و كامل كه هم مادى و هم معنوى است و علاوه بر توسعه اقتصادى، تعادل سياسى و اجتماعى و تعالى فرهنگى و انسانى را در بردارد.
2. جهانگرايىِ ناقص و نارسا كه صرفاً اقتصادى و تك ساختى است.
3. جهانگرايى كاذب و سلطهجويانه و تنازعى كه همان جهانىسازى امریکايى با ماهيتى سياسى و سلطهجويانه و انحصارطلبانه است كه با لحاظ امریکا در رأس قدرت جهانى، يكهتازانه به دنبال افزايش قدرت اين كشور و افزايش وابستگى جهانى به امریکا است.
اما شايد بتوان گفت كه درباره فرآيند جهانىسازى يا جهانىشدن دو ديدگاه اساسى وجود دارد: يكى ديدگاه مثبتنگر و ديگرى منفىنگر. از ديدگاه مثبتنگر، جهانىسازى مىتواند با استفاده از عرصه فنآورى اطلاعات (IT) همانند پلى، تمام دنيا و شهروندان آنرا متحد كرده و محروميتهاى علمى، اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى را از بين ببرد يا كاهش دهد.
هنجارهاى پسنديده دينى، اخلاقى يا دست كم انسانى را بر جهان حكمفرما كند و نوعى وحدت بهينه، مثبت و متكامل را ميان بشريت ايجاد نمايد. جهانىسازى مىتواند مردم دنيا را همپيكر نمايد تا همانند يك اندامواره در فكر صلاح و اصلاح يكديگر بر آمده و در سنگرى واحد عليه تمام عوامل مُخلّ تكامل بشرى مبارزه كنند.
جهان سرمايهدارى به رهبرى امریکا، نيز از انديشهورز و نظريهپردازان پروپاقرصى نيز سود مىبرد كه به شدت طرفدار نظريه جهانىسازى امریکايى و در سايه مكتب ليبرال دموكراسى مىباشند. از جمله به عقيده باركر، جهانىشدن با توجه به گسترش سلطه سرمايهدارى امریکا، امرى طبيعى و تحقق آن به سود همه مردم جهان است.
جهانىسازى از نوع غربى يك پروژه تحميلى و يك طرح مهندسى اجتماعى در سطح كلان سيستمى است كه ايدئولوژى غربى را تحميل مىكند و با تكيه بر بنيادهاى نئوليبراليستى و سرمايهدارى، در صدد فراگير كردن شيوه زندگى امریکايى و غربى كردن انسانها و ترويج فرهنگ مصرف و اصالت سرمايه است. پيروان اين نگرش، جهانىشدن را مقولهاى ارادى و در كنترل عدهاى خاص مىدانند.
به زعم آنان، اين اراده در حال حاضر در اختيار جهان سرمايهدارى است. مىتوان گفت كه از اين ديدگاه، جهانىشدن مرحله تازهاى از امپرياليسم است كه در آغاز به صورت همبستگى ظاهر شده و اخيراً خود را در چهره جهانى نمايانده است. شون هيلى به عنوان يكى از مخالفان جهانىشدن، آن را پروژهاى تحميلى مىداند و عقيده دارد كه تنها حوزههاى به خصوصى جهانى شده است.
به گفته وى در خلال دهه 90 نه تنها ثروت جهانى نشده است، بلكه در دست عدهاى خاص متمركز گرديده است. تكنولوژى با آنکه بسيار تواناتر از گذشته گشته، اما جهانى نشده است و حتى رشد اقتصادى كه پايه و اساس برترى تاريخى سرمايهدارى است، صورت جهانى نيافته است.
جهانگرايى و جهان شمولى اسلام
جهانىسازى و جهانگرايى علاوه بر اینکه همواره يكى از اهداف مصلحين بزرگ بشرى بوده است؛ اساساً ريشه در تعاليم و رسالت اديان بزرگ الهى دارد و مىتوان آن را يكى از اصلىترين آرمانهاى همه انبياء و اديان بزرگ الهى از جمله اسلام به شمار آورد. بنابراين اين اصطلاح واژه جديدى نيست و در حقيقت در عصرِ حكومت حضرت مهدى اين رسالت نبوى و هدف اولياء الهى و ائمه طاهرين(ع) را به بهترين شكلِ ممكن محقق خواهد ساخت و اين طرح جهانى را تكميل خواهد نمود. زيرا در غير اين صورت خاتميت دين اسلام معناى حقيقى خود را از دست داده و به واژهاى بىمعنا تبديل خواهد شد.
شيعه بيشترين ملازمت را در بين مذاهب با خردورزى دارد. لذا اين عناصر را مىتوان در عقلانيت، اجتهاد، عدالت، مهدويت و فرازمانى و فرامكانى بودن پيام تشيع ملاحظه نمود و تمام اين عناصر مورد تأكيد و تصريح تشيع مىباشد.
ريشههاى جهانشمولى دين اسلام در مبتنى بودن آن بر فطرت، انعطافپذير بودن آموزههاى آن و حركت و تطابق اجتهاد آن بر مبناى مقتضيات زمان و مكان نهفته است. بايد اذعان نمود كه اسلام و دستورهاى آن با فطرت انسانى كه همان بُعد ثابت حيات انسانى است؛ همآهنگ است و به همين خاطر اسلام دين جامع و فراگير بوده و مىتواند جهانشمول گردد.
از سويى عناصر جهانىشدن نيز در مذهب تشيع به وفور ديده مىشود. از جمله شيعه بيشترين ملازمت را در بين مذاهب با خردورزى دارد. لذا اين عناصر را مىتوان در عقلانيت، اجتهاد، عدالت، مهدويت و فرازمانى و فرامكانى بودن پيام تشيع ملاحظه نمود و تمام اين عناصر مورد تأكيد و تصريح تشيع مىباشد.
در اينجا شايسته است قدرى به آيات و قرائن دال بر جهانشمولى اسلام پرداخته شود. از جمله در تعاليم اسلامى، از كره زمين به بيت و خانه تعبير شده و انسان به طور مطلق از هر نژاد و رنگ و زبان و مليت و طبقهاى، مالك اين خانه به حساب آمده است.
در تفكر قرآنى، انسان ـ از هر نژاد و جنسيّت و طبقهاى ـ نماينده و خليفه خداوند در زمين است:«وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ»؛
و اوست كسى كه شما را در زمين جانشين [يكديگر] قرار داد.
اين مضمون حداقل در سه آيه ديگر در سورههاى يونس (آيههاى13 و 73) و فاطر (آيه39) آمده است كه رسالت كلى همه افراد انسانى را در اين زيستگاه كه زمين نام دارد؛ تبيين مىكند. پيامبران و رسولان الهى نيز راهنمايان براى همه انسانها هستند و تعليم و تربيت و نظامبخشى به زيست فردى و گروهى انسانها را بر عهده دارند تا مديران جامعه بشرى در همه ابعاد باشند.
ريشههاى جهانشمولى دين اسلام در مبتنى بودن آن بر فطرت، انعطافپذير بودن آموزههاى آن و حركت و تطابق اجتهاد آن بر مبناى مقتضيات زمان و مكان نهفته است.
قرآن كريم در رسالت اولين رسولان الهى چنين گفته است:«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً»؛
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمين جانشينى خواهم گماشت».
و در خطاب به داود پيامبر(ع)چنين آمده است:«يا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأرْضِ»؛
اى داوود، ما تو را در زمين خليفه [و جانشين] گردانيديم.
اين آيات بیانگر آن است كه رسول حق، به عنوان نماينده و مدير منصوب الهى در كل پهنه زمين مأموريت مىيابد؛ نه در بخش خاص يا نژادى ويژه. درباره پيامبر اسلام اين رسالت جهانى و فراگير با صراحت بيشترى مطرح گرديده است:
1. «تَبَارَكَ الذى نَزَّلَ الفُرقانَ عَلى عَبدِهِ لِيَكُونَ لِلعالَمينَ نَذيراً»؛
بزرگ [و خجسته] است كسى كه بر بندة خود، فرقان [كتاب جداسازندة حق از باطل] را نازل فرمود، تا براى جهانيان هشداردهندهاى باشد.
2. «قُل يَا اَيُّها الناسُ اِنِّى رَسولُ اللهِ اِلَيْكُم جَميعاً»
بگو: «اى مردم، من پيامبر خدا به سوى همة شما هستم».
3. «وَ مَا اَرسَلناكَ اِلا كَافّةً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيرا»ً
و ما تو را جز] به سِمَتِ [بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم، نفرستاديم.
اين آيات بیانگر آن است كه هدف اسلام همانند ساير اديان بزرگ الهى، اصلاح كليت جامعه انسانى در فراخناى گيتى و بدون توجه به حدود جغرافيايى و مرزهاى ساختگى است. به همين خاطر اين اديان و از جمله اسلام همه حكومت و دولتها را وراى مرزها و نژادهايشان به يك دين و دولت واحد و مركزيتى يگانه فرا مىخواند. همچنانکه در صدر اسلام، پيامبر به حكام ايران، مصر، حبشه، يمن، روم و... نامه مىنويسد و آنان را به تن دادن به مديريت واحد در جامعه انسانى دعوت مىنمايد.
هدف اسلام همانند ساير اديان بزرگ الهى، اصلاح كليت جامعه انسانى در فراخناى گيتى و بدون توجه به حدود جغرافيايى و مرزهاى ساختگى است. براى تبيين اين اصل محورى، واژههاى «الانسان» و «الناس» در قرآن بارها به كار رفته است. نزديك به 240 بار كلمه «الناس» در قرآن آمده و نزديك به 65 بار كلمه «الانسان» تكرار شده كه واژهاى عام براى همه افراد انسانى مىباشد، و در بسيارى از موارد عموميت و كليت خطابها بسيار روشن است. مانند:«قُل يَا اَيُّهَا النَاسُ اِنَّمَا اَنَا لَكُم نَذِيرٌ مُبينٌ»؛
بگو: «اى مردم، من براى شما فقط هشداردهندهاى آشكارم.»
و يا«اِنِّى جَاعِلُكَ لِلنَاسِ اِمَاماً»؛ من تو را پيشواى مردمان قرار دادم.
در اين خطابهاى قرآنى هدايت الهى و آموزشهاى پيامبران براى همه انسانها ضرورى شمرده شده است، و فرقها و امتيازهاى موهوم كه ممكن است يگانگى و يكپارچگى جامعه انسان را بگسلد، باطل و پوچ معرفى گشته است. بدينگونه نگرش قرآنى به انسان و رهبران جامعه انسانى فراگير و جهانى است كه هيچ مرز و مانعى را در راستاى اهداف بلند جهانشمول و جهان وطنانه خويش نمىشناسد.
در آيه 143 سوره بقره به صراحت بر مسئله جهانىسازى تأكيد شده و آن را مسئوليت خطير جامعه اسلامى به شمار آورده و از آنها مىخواهد با تمام توان خود در ساخت و ساز ملتها و اصلاح جوامع بشرى در سراسر جهان بكوشند.
آنجا كه مىفرمايد:«وَ كَذلِكَ جَعَلنَاكُم اُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلى النَاسِ وَ يَكونَ الرَسُولُ عَلَيكُم شَهِيداً»؛
و ما شما مسلمين را با آيين اسلام هدايت كرديم به اخلاق معتدل و سيرت نيكو، تا گواه مردم باشيد و ساير ملل عالم نيكى و درستى را از شما بياموزند. و پيغمبر را گواه شما كرديم تا شما از وى بياموزيد.
در آيه 143 سوره بقره به صراحت بر مسئله جهانىسازى تأكيد شده و آن را مسئوليت خطير جامعه اسلامى به شمار آورده و از آنها مىخواهد با تمام توان خود در ساخت و ساز ملتها و اصلاح جوامع بشرى در سراسر جهان بكوشند.
همچنين قرآن در آيه 28 سوره فتح فرموده است:«هُوَ الذِى اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدَى وَ دِينِ الحَقّ لِيُظهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً»؛
او خدايست كه رسول خود را [به قصد] هدايت و دين حق فرستاد تا او را بر همه اديان دنيا غالب گرداند و [بر حقيقت اين سخن] گواهىِ خدا كافيست.
در اين آيه به برترى فرهنگ اسلامى اشاره شده تا شايستگى آن بر ديگر فرهنگها را در راستاى جهانىسازى اسلام و ايجاد حيات طيبه براى همه عالميان مبرهن سازد. از ديدگاه آيات الهى در چنين حيات مؤمنانهاى بركات الهى، جهان را فرا خواهدگرفت:«وَ لَو اَنَّ اَهلَ القُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوا لَفَتَحنَا عَلَيْهِم بَرَكاتٍ مِنَ السَمَاءِ وَ الاَرضِ»؛
چنانچه مردم شهرها همه ايمان آورده و پرهيزكار مىشدند، همانا ما درهاى بركات آسمانى و زمين را بر روى آنها مىگشوديم.
بدينترتيب هرگاه ايمان و تقوا (التزام به تعهدات انسانى) در جامعه گسترش يابد و انسانها حريم خود و خدا را حفظ كنند؛ هرآئينه بركات الهى جهان را فرا خواهد گرفت. و اگر مسلمانان جهانيان را به اين حقيقت رهنمون شوند، آنگاه زمام جهانىسازى بشردوستانه را به دست گرفته و مسئوليت پيشگفته خويش را در برابر خدا و خلق به نحو احسن ادا خواهند نمود.
در اينصورت فرهنگ اسلامى جهانى خواهد شد و آگاهى و دانايى گسترش يافته و عدل، جهان را در بر خواهد گرفت و كليه نظامهاى سلطه و استثمار جهانى فرو خواهد ريخت.
جهانىسازى مهدوى و شاخصههاى آن
اسلام دينى است با اصول و آرمانهاى جهانى، و از همان ابتداى ظهور خويش به دنبال ايجاد حيات طيبه در سطح عالم و براى كليه اَبناى بشرى بوده، بديهى است بنا به معتقدات اسلامى و شيعى، جهانىشدن اسلامى و حيات طيبه جهانى در آخرالزمان و در عصر و دولت مهدى موعود تحقق قطعى خواهد يافت.
چنين جهانىشدنى با هيچ پروژه و يا طرح جهانىسازى فعلى نه از حيث نظرى و نه عملى و نه از حيث شموليت و فراگيرى و مقياسهاى موجود قابل مقايسه و اندازهگيرى نيست، و فقط شناخت مقدماتى آن از راه احاديث وارده ممكن است.
ويژگىهاى دولت حضرت مهدى و حكومت جهانى
1. حاكميت جهانشمول اسلام و برچيدگى شرك و اختلافات بشرى
در نظريههاى جهانىشدن غربى كه زير بناى بسيارى از آنها مكتب ليبرالدموكراسى است؛ با اعتقاد به نسبيت اخلاقى و ارزشى، اِعمال اصل تساهل و روادارى افراطى نسبت به كليه عقايد و اديان جزء ادعاهاى اصلى است و موضع حكومت بر مبناى لائيسم نسبت به ديانت و مذهب خنثى مىباشد و از منظر آنها حمايت و جانبدارى از يك مذهب به معناى دخالت در آزادىهاى فردى و مخدوش نمودن آزادى عقيده و ابراز عقايد است.
اين درحالى است كه سكولاريسم يا عرفىشدن و دنياپرستى و اصالت امور دنيوى در سرلوحه جهانىسازى ليبرالدموكراسى است. بنا به معتقدات اسلامى و شيعى، جهانىشدن اسلامى و حيات طيبه جهانى در آخرالزمان و در عصر و دولت مهدى موعود تحقق قطعى خواهد يافت.در حاليكه در حكومت جهانى مهدوى، بدون هيچگونه مجامله و تعارفى، اسلام به عنوان آئين مطلق و برتر و متعالى به جهانيان معرفى و از سوى آنان نيز مورد شناسايى و پذيرش قرار مىگيرد.
رواياتى در تأئيد اين مطلب ذكر مىشود:
محمد ابن مسعود در تفسير عياشى از رفاعة بن موسى روايت مىكند كه از امامصادق(ع)شنيدم كه ايشان فرمودند:و له اسلم من فىالسموات والارض طوعاً و كرهاً؛
اهل آسمانها و زمين مطيع و مُنقاد وى مىشوند، پارهاى از صميم قلب و پارهاى به اكراه.
همچنين آن حضرت فرمودند:وقتى قائم آلمحمد قيام كند مكانى در روى زمين باقى نمىماند مگر اینکه كلمه طيبه لااله الااللَّه محمد رسولاللَّه در آنجا به آواز بلند گفته مىشود.
در روايت ديگرى امام صادق(ع)ضمن بيان مفصلى درباره عصر ظهور مىفرمايند:وقتى قائم ما قيام كند... اهل هيچ دينى باقى نمىماند مگر اینکه اظهار اسلام مىكنند و با ايمان مشهور و معروف مىگردند...
امام باقر(ع)فرموده است:در زمين هيچ ويرانهاى باقى نمىماند مگر اینکه آباد گردد و هيچ معبودى جز خداوند متعال از بت و غير آن نمىماند مگر اینکه دچار حريق گشته و مىسوزد.
در جاى ديگر امام صادق(ع)ضمن پاسخ به سؤالهاى مفضل و قابل تطبيق دانستن آيه 33 سوره توبه با عصر حكومت جهانى مهدى مىفرمايد:... هر آينه اختلاف ملتها و دينها از ميان برداشته مىشود و همه دين براى خدا و يكى مىگردد؛ چنانکه خداى تعالى فرموده:
«إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ»؛
در حقيقت، دين نزد خدا همان اسلام است.
و نيز فرموده:«وَمَن يَبْتَغِ غَيرَ الإِسْلاَمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ»؛
و هر كه جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود، و وى در آخرت از زيانكاران است.
2. حاكميت مطلق عدالت و دادورزى
ويژگى اصلى حكومت جهانى مهدوى عدالت است و شايد احاديث نادرى درباره عصر ظهور وجود داشته باشد كه به اين خصيصه و نياز، و گمشده اساسى بشر اشاره ننموده باشد. به خاطر همين كثرت فقط به ذكر احاديث معدودى در اين خصوص بسنده مىشود:
پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد:... اگر از عمر دنيا تنها يك روز باقى مانده باشد، خداوند آن روز را به اندازهاى طولانى خواهد نمود تا مردى از اهلبيت من به حكومت برسد... او زمين را از قسط و عدل پر مىكند همانگونه كه پيش از آن از ستم و جفاكارى پر شده است... .
امام باقر(ع)فرموده است:در زمين هيچ ويرانهاى باقى نمىماند مگر اینکه آباد گردد و هيچ معبودى جز خداوند متعال از بت و غير آن نمىماند مگر اینکه دچار حريق گشته و مىسوزد.
حكومت جهانشمول مهدوى در عدالتگسترى نيز به گونهاى فراگير و بدون تبعيض عمل مىكند. چنانکه امام حسين(ع)در فراز مهمى مىفرمايند:
... اذا قام قائم العدل، وسع عدله البر والفاجر؛هنگامىكه قائم قيام مىكند، عدل گسترده مىشود و اين گستردگى عدالت، نيكوكار و فاجر را در بر مىگيرد.
عدالت مزبور از حيث نفوذ، حوزههاى فردى و اجتماعى بشرى را در بر مىگيرد. شاهد اين مدعا بيان امام باقر(ع)است كه مىفرمايد:
بدانيد همانطور كه سرما و گرما به داخل خانههايشان نفوذ مىكند، عدالت او (قائم) نيز به درون خانههايشان راه خواهد يافت.
3. برقرارى امنيت و آرامش همه جانبه
از روايتهاى پيرامون حكومت جهانشمول حضرت فهميده مىشود كه ناامنى و هراس از زندگانى آحاد بشرى رخت مىبندد و امنيتى فراگير در همه گيتى برقرار مىگردد.
ويژگى اصلى حكومت جهانى مهدوى عدالت است و شايد احاديث نادرى درباره عصر ظهور وجود داشته باشد كه به اين خصيصه و نياز، و گمشده اساسى بشر اشاره ننموده باشد.
چنانکه امام على(ع)درباره ايمنى عصر ظهور و سرشارى آن دوره از امنيت و عدالت مىفرمايند:وقتى قائم ما قيام كند؛ به واسطه ولايت و عدالت او، آسمان آنچنانکه بايد ببارد مىبارد و زمين نيز رستنىهايش را بيرون مىدهد و كينه از دل بندگان زدوده مىشود و ميان دد و دام آشتى برقرار مىشود، به گونهاى كه يك زن بين عراق و شام پياده خواهد رفت و آسيبى نخواهد ديد و هرجا قدم مىگذارد، همه سبزه و رستنى است و بر روى سرش زينتهايش را گذارده و نه ددى او را آزار دهد و نه بترساند.
4. رفاه و رشد پايدار اقتصادى، استغناى عمومى و رفع فقر
در نهضت جهانىسازى مهدوى، شكافها و خندقهاى اقتصادى، تبعيضهاى ناروا و فقر و فاقه حاصل از جهانىسازى غربى وجود ندارد و نه تنها اين شكافها پر مىگردند بلكه جامعه بشرى به استغناى كامل رسيده و حتى فقيرى براى دريافت صدقات و اعانات يافت نخواهد شد.
چند نمونه از شواهد روايى لازم به شرح ذيل است:
امام صادق(ع)مىفرمايد:چون قائم ما قيام نمايد زمين با نور پروردگار نورانى و روشن مىشود و خلائق از نور و روشنايى آفتاب مستغنى و بىنياز باشند و تاريكى زايل مىگردد و مردم در ايام سلطنت آن حضرت بسيار عمر مىكنند... و زمين خزانههاى خود را آشكار مىگرداند، به نوعى كه خلايق همه آنها را در روى زمين مىبينند. مرد در آن وقت كسى را مىطلبد براى اینکه از مالش به او اعطاء نمايد تا اینکه صله رحم به جا بياورد، يا اینکه از وجه زكات چيزى به او بدهد، چنين كسى كه اينها را از او قبول نمايد يافت نمىگردد و خلايق به سبب آن چه خدا از فضل خود به ايشان روزى كرده، مستغنى و بىاحتياج مىباشند.
در نهضت جهانىسازى مهدوى، شكافها و خندقهاى اقتصادى، تبعيضهاى ناروا و فقر و فاقه حاصل از جهانىسازى غربى وجود ندارد و نه تنها اين شكافها پر مىگردند بلكه جامعه بشرى به استغناى كامل رسيده و حتى فقيرى براى دريافت صدقات و اعانات يافت نخواهد شد.
اين امام همام، اين بىنيازى عمومى را چنين تشريح نموده است:
... و در ميان خلائق به طريق داود و محمد(ص) حكم مىكند. در اين وقت زمين خزانههاى خود را ظاهر و بركات خويش را آشكار مىگرداند و در اين وقت مردى از شما كسى را نمىتواند پيدا كند كه صدقهاى به او بدهد يا احسانى در حق وى نمايد. زيرا همه مؤمنان غنى و مالدار مىباشند.
توسعه وسيع اقتصادى و انسانى پايدار و بالنده نهضت جهانشمول مهدوى در روايات نبوى نيز ظهور آشكار دارد. به فرموده پيامبر(ص):
يكون فى امتى المهدى... يتنعم امتى فى زمانه نعمياً لم يتنعموا مثله قطّ، البرّ و الفاجر، يرسل السماء عليهم مدراراً و لا تدّخر الارض شيئاً من نباتها؛
در امت من، مهدى قيام كند... و در زمان او، مردم به رفاه و نعمتهايى دست مىيابند كه در هيچ زمانى دست نيافته باشند. همه چه نيكوكار و چه بدكار از آن جملهاند. آسمان باران رحمتش را بر آنان ببارد و زمين چيزى از روئيدنىهاى خود را پنهان ندارد.
5. رشد و ترقى علوم و فنون و شكوفايى و كمال عقلانيت بشرى
جهان امروز كه در مسير جهانىشدن گام برمىدارد؛ اگرچه از حيث پیشرفت علوم و تكنولوژى، ترقى انكارناپذيرى نموده است، ولى نه تنها اين پیشرفت موجب رفع آلام بشرى و رساندن انسانها به امنيت و آرامش، مساوات و عدالت نگشته است، بلكه ميلياردها مجهول ديگر در مسير اكتشافات بشرى قرار دارد كه بشر از حل آنها عاجز است و جهانىسازى غربى نيز نتوانسته به رفع اين عجز و ناتوانى كمك بنمايد.
اين درحالى است كه در عصر حكومت جهانى مهدوى دانش بشرى به دستآوردهايى مافوق تصور مىرسد. امام صادق(ع)در بيانى بليغ، از گوشهاى از پیشرفتهاى علمى آن عصر چنين ياد مىفرمايد: دانش بيست و هفت حرف است.
روايات دال بر تبيين وضعيت عصر ظهور، بیانگر آن است كه عقول مردم در دوره غيبت به بالاترين مرحله كمال خويش مىرسد. به فرموده امام باقر(ع):وقتى قائم ما قيام كند، خداوند دست عنايتش را بر سر بندگان كشيده و عقل آنها زياد و فهمشان بالا مىرود.
همه علومى كه پيامبران براى مردم آوردهاند دو حرف بيش نبوده و مردم تا به امروز جز آن دو حرف را نشناختهاند؛ ولى وقتى قائم ما قيام كند بيست و پنج حرف ديگر را ابراز مىكند و آن را در ميان مردم گسترش مىدهد، آنگاه آن دو حرف را ضميمه مىكند و همه بيست و هفت حرف را در ميان مردم منتشر مىنمايد.
روايات دال بر تبيين وضعيت عصر ظهور، بیانگر آن است كه عقول مردم در دوره غيبت به بالاترين مرحله كمال خويش مىرسد. به فرموده امام باقر(ع): وقتى قائم ما قيام كند، خداوند دست عنايتش را بر سر بندگان كشيده و عقل آنها زياد و فهمشان بالا مىرود.
در دولت جهانى مهدوى حتى دانش و بينش، آگاهى و شناخت صحيح، مفيد، سازنده و كارگشا در خانهها گسترش مىيابد و حلقههاى درس و بحث براى زن و مرد در كران تا كران جامعه بشرى برقرار مىشود.
به فرموده امام باقر(ع):... تُؤتونَ الحِكمَةَ فِى زَمانِهِ حَتى اَنَّ المَرأَةَ لَتَقضِى فِى بَيتِهَا بِكِتابِ اللَّهِ وَ سُنّةِ رََسُولِهِ؛
به مردم زمان قائم آنچنان حكمتى عطاء خواهد شد كه حتى زن در كانون خانه خويش بر اساس كتاب خدا و سنّت پيامبرش عادلانه و آگاهانه داورى مىكند و نيازى به ديگرى ندارد.
علاوه بر تبيين وضعيت عالى دانش و بينش بشرى در عصر ظهور، اين روايت بیانگر اين واقعيت است كه مردم در روزگار حاكميت آن حضرت بر اساس آداب و مقررات دينى تربيت شده و احكام شريعت را آموخته و بر پايهاى از فرهنگ و فرهيختگى سير مىنمايند كه حتى يك بانوى خانهدار مىتواند بر اساس مقررات كتاب خدا و سيره عادلانه پيامآور بزرگ وحى قضاوت نمايد.
6. تكيه بر استدلال و اقناع و كسب مقبوليت و رضايت عمومى
جهانىسازى عصر مهدوى مبتنى بر استدلال و براهين عقلى است. گواه اين مدعا فرمايش امام حسن(ع)است كه در ضمن فرازى بلند درباره قائم مىفرمايد: خداوند در آخر الزمان و روزگارى سخت، در ميان جهل و نادانى مردم، مردى را بر مىانگيزد و او را با فرشتگان خود تأييد مىكند و ياران او را حفظ مىنمايد و با آيات و نشانههاى خويش او را نصرت مىدهد و بر كره زمين غالب مىگرداند تا آنجا كه مردم پارهاى از روى ميل و گروهى بىميل و با اكراه به دين خدا مىگروند.
سپس زمين را پر از عدل و داد و نور و برهان مىكند. تمام مردم جهان در برابر وى خاضع مىشوند و هيچ كافرى باقى نمىماند مگر آنکه مؤمن شود و هيچ بدكارى نمىماند جز اینکه اصلاح گردد...
جهانىسازى عصر مهدوى مبتنى بر استدلال و براهين عقلى است. گواه اين مدعا فرمايش امام حسن(ع)است. اين روايت به خوبى بر اين مطلب تصريح دارد كه اگرچه برخى از مردم جاهل و گمراه در ابتداى حكومت حضرت ممكن است با اكراه به حكومت وى تن دهند ولى وقتى عدلگسترى و برهانهاى شفاف و مستدل و نورانى وى را ملاحظه مىكنند در مقابل حكومت وى خاضع شده و با طوع و رغبت و رضايتمندى تمام به آن تن مىدهند.
لذا نظام حكومت جهانى مهدوى را بايد نظامى بر پايه مشروعيت كامل يعنى واجد مقبوليت، حقانيت و قانونيت دانست. مشروعيتى كه مانند برخى از نظامهاى سياسى به اصطلاح مدرن غربى امروزى با فريب افكار عمومى، با كنترل، دستكارى آراء عمومى و با نفوذ تبليغات پردامنه به دست نمىآيد، بلكه محصول رضايت قلبى آحاد جامعه بشرى و حتى ساير موجودات عالم است.
7. گفتمان واقعى و احتجاج با ساير اديان
بر مبناى آنچه كه از روايات بر مىآيد، در جهانىسازى مهدوى، اگرچه حضرت بدون هيچ تعارفى همه موحدين و غيرموحدين و پيروان ساير اديان را به پيروى از اسلام و تعاليم نجاتبخش آن با قاطعيت تكليف مىكند، ولى اين به معناى اجبارِ صرفِ عقيدتى ايشان به پذيرش مطلق آئين اسلام نيست.
بلكه محور كار حضرت ـ همانطور كه از نامشان نيز برمىآيد ـ هدايت جامعه بشرى است و بديهى است اصل و اساس هدايت مىبايستى مبتنى بر اقناع باشد. روايات نيز دال بر اين مطلب است كه حضرت از همان ابتداى ظهور، كتب بدون تحريف زبور، تورات، انجيل و... را پيدا كرده و بر اساس نُسخ اصل آنها با اهل كتاب محاجّه، استدلال و گفتگو نموده و بر آن اساس بر آنها حكم مىراند تا آنکه ايشان به دين اسلام و حكومت جهانشمول مهدوى هدايت گردند.
ناميدن او به مهدى از اين جهت است كه خدا او را به امورات مخفى راه مىنمايد، و تورات و ساير كتابهاى خدا را در انطاكيه از مغارهاى بيرون مىآورد و در ميان اهلتورات با تورات و در ميان اهلانجيل با انجيل و در ميان اهلزبور با زبور و در ميان اهلقرآن با قرآن حكم مىفرمايد.
در همين راستا امام باقر(ع)مىفرمايند: به خدا سوگند ياد مىكنم گويا قائم را مىبينم در حالىكه پشت به حجرالأسود داده، بعد از آن حق خويش را ـ يعنى خلافت ـ از خداوند عالم مىطلبد.
بعد از آن مىگويد:ايها الناس! هركه درخصوص خدا با من محاجّه و گفتگو نمايد، هر آينه من نزديكترين خلايقم به خدا.
ايهاالناس! هركه در خصوص آدم با من گفتگو و محاجّه نمايد هر آينه من نزديكترين خلايقم به آدم(ع).
ايها الناس! هركه در خصوص ابراهيم با من محاجّه و گفتگو كند هر آينه من نزديكترين خلايقم به ابراهيم(ع).
ايها الناس! هركه در خصوص موسى با من گفتگو و محاجّه كند هر آينه من نزديكترين خلايقم به موسى(ع).
ايها الناس! هركه در خصوص عيسى با من گفتگو و محاجّه كند هر آينه من نزديكترينِ خلايقم به عيسى(ع).
ايها الناس! هركه با من در خصوص محمد(ص) گفتگو و محاجّه كند هر آينه من نزديكترين خلايقم به محمد(ص).
و ايها الناس! هركه با من در خصوص كتاب گفتگو و محاجّه نمايد هر آينه من نزديكترين خلايقم به كتاب خدا.
بعد از اين سخنان به مقام ابراهيم مىرود و دو ركعت نماز در آن به جا مىآورد، بعد از آن، حق خود ـ يعنى خلافت ـ را از خداى تعالى مىطلبد.
امام باقر(ع)در بيانى ديگر، برخورد گفتمانى و استدلالى و محترمانه امام عصر را با ساير اديان چنين بازگو مىفرمايند:چون قائم اهلبيت قيام كند؛ اموال را بالسّويه قسمت مىنمايد و در خصوص رعيت با عدالت حكم مىكند. پس هر كه او را اطاعت نمايد، خدا را اطاعت كرده و هر كه با او مخالفت كند، خدا را عصيان و مخالفت نموده. ناميدن او به مهدى از اين جهت است كه خدا او را به امورات مخفى راه مىنمايد، و تورات و ساير كتابهاى خدا را در انطاكيه از مغارهاى بيرون مىآورد و در ميان اهلتورات با تورات و در ميان اهلانجيل با انجيل و در ميان اهلزبور با زبور و در ميان اهلقرآن با قرآن حكم مىفرمايد....
8. حفظ و ارتقاء كرامت انسانى و حقوق بشر دوستانه
در جهانىسازى حكومت مهدوى، كرامت انسانها و حقوق بشردوستانه نه تنها محوريت دارد، بلكه به عالىترين حدّ خود خواهد رسيد. اميرمؤمنان در بيانى، كرامت بخشى به جامعه انسانى در عصر ظهور را چنين تصوير مىفرمايند:
سپس به كوفه روى مىآورد كه قرارگاه و منزل اوست. برده مسلمانى در بند نمىماند جز اینکه او را مىخرد و آزاد مىسازد و بدهكارى نمىماند مگر اینکه دِين او را مىدهد و مظلمهاى نمىماند جز اینکه آن را مىپردازد و كشتهاى نمىماند مگر اینکه ديه او را مىدهد و خانواده او را تأمين مىكند و همه امور را تدبير، و كارها را تنظيم مىنمايد تا آنجايى كه زمين را سرشار از عدل و داد مىنمايد؛ همانگونه كه به هنگام ظهور او، از ظلم و جور لبريز است. رعايت كرامت انسانها و حقوق بشردوستانه تنها به شخص امام عصر ختم نمىشود؛ بلكه ياران وى نيز بر مبناى رعايت اين امور با حضرت دست بيعت مىدهند.
پيامبر مكرم اسلام نيز در بيانى ضمن تبيين بركت عصر ظهور، آن دوره را زمان تكريم و تعظيم امت معرفى مىفرمايد:
در آخرالزمان در ميان امّتم آن نجاتبخش ملتها قيام مىكند. خدا كران تا كران قلمرو حكومت جهانى او را به وسيله باران سيراب مىسازد و زمين، گياه و نبات خويش را مىروياند. اموال عمومى را به طور عادلانه به مردم اعطا مىكند و به دامدارى و دامپرورى اهميت مىدهد و امت را تكريم نموده و عظمت مىبخشد.
رعايت كرامت انسانها و حقوق بشردوستانه تنها به شخص امام عصر ختم نمىشود؛ بلكه ياران وى نيز بر مبناى رعايت اين امور با حضرت دست بيعت مىدهند.
على(ع)در گفتارى طولانى در وصف بيعت 313 تن از ياران خاص حضرت مىفرمايد:با او بيعت مىكنند كه هرگز دزدى نكنند، زنا نكنند، مسلمانى را دشنام ندهند، خون كسى را به ناحق نريزند، به آبروى كسى لطمه نزنند. به خانه كسى هجوم نبرند، كسى را به ناحق نزنند. طلا، نقره، گندم و جو ذخيره نكنند، مال يتيم را نخورند. در مورد چيزى كه يقين ندارند گواهى ندهند. مسجدى را خراب نكنند. مشروب نخورند. حرير و خز نپوشند. در برابر سيم و زر سر فرود نياورند. راه را بر كسى نبندند. راه را ناامن نكنند. از اعمال منافى عفت اجتناب كنند، خوراكى را از گندم و جو انبار نكنند.
به كم قناعت كنند. طرفدار پاكى باشند، از پليدى گريزان باشند. به نيكى فرمان دهند. از زشتيها باز دارند. جامههاى خشن بپوشند. خاك را متكاى خود سازند. در راه خدا، حق جهاد را ادا كنند. و... او نيز در حق خود تعهد مىكند كه از راه آنها برود. جامهاى مثل جامه آنها بپوشد.
مركبى همانند آنها سوار شود. آنچنانکه آنها مىخواهند باشد، به كم راضى و قانع باشد. زمين را به يارى خدا پر از عدل و داد كند؛ آنچنانکه پر از جور و ستم شده است. خدا را آنچنانکه شايسته است بپرستند. براى خود دربان و نگهبان اختيار نكند و...
جهانىسازى حكومت مهدوى در عين صلابت، مبتنى بر عطوفت، صفا و صميميت و مهرورزى و تكريم انسانها بدون هرگونه تبعيضى است. حكومتى كه حتى خفتهاى را بىجهت بيدار نمىكند و با چنين آرامشبخشىاى به عالم بشريت، پناه و مأواى جامعه بشرى مىگردد. در توصيف اين وضعيت، پيامبر(ص) مىفرمايد:
مردم به سوى او پناه مىبرند، چنانکه زنبوران عسل به ملكه خود پناه مىبرند. عدالت را در سراسر گيتى مىگستراند، چنانکه از ستم پر شده بود؛ تا جايىكه صفا و صميميت صدر اسلام به آنها باز مىگردد. هيچ خفتهاى را بىجهت بيدار نمىكنند و هيچ خونى به ناحق ريخته نمىشود.
9. نفى قوميتمدارى و نژادپرستى
در نهضت جهانىسازى مهدوى قوميتمدارى و نژادگرايى جايى نداشته و از منظرها و ملاكهاى تقوا و شايسته سالارى، براى اصلاح امور مادى و معنوى بشر استفاده مىشود. يكى از نمونههاى صدق اين گفتار گزينش 313 يار اصلى امام(ع)از كشورهاى مختلف و بر مبناى ملاك تقوا، شايستگى و كاردانى مىباشد.
نويسنده عاليقدر كتاب «امام مهدى از ولادت تا ظهور» طى تحقيق جالبى به نام و شهرها و كشورهاى ياران حضرت مهدى اشاره نموده و بر اساس جغرافياى امروز، قريب به بيست و سه كشور را به عنوان محل سكونت اين افراد معرفى نموده. اين امر نشانگر آن است كه نهضت جهانى مهدوى متكى به قوميت و ملّيت خاصى نيست و ملاك گزينش كارگزارانش، ملاكهاى قرآنى و الهى است.
در نهضت جهانىسازى مهدوى قوميتمدارى و نژادگرايى جايى نداشته و از منظرها و ملاكهاى تقوا و شايستهسالارى، براى اصلاح امور مادى و معنوى بشر استفاده مىشود. اين مهم به همراه ساير ويژگىهاى حكومت طيبه مهدوى باعث مىگردد كه حكومت جهانى مزبور مورد رضايت همه اهل عالم، ملل و نحل مختلف و نظامهاى سياسى گوناگون بوده و با اجراى كامل عدالت، جهان شاهد رفع شكافها و محروميتهاى ناشى از استكبارورزى و زيادهخواهى ملل و دول زورمند باشد.
و استعدادها و توانمندىها و كليه حقوق ابناء و جوامع بشرى اعم از ضعيف و قوى محقق گردد و به اصطلاح امروزى جهان نه با توسعه ناموزون بلكه با توسعه موزون مواجه گردد.
از ادله ديگر دال بر نفى قوميتپرستى و نژادگرايى نهضت جهانى موعود؛ كثرت رواياتى است كه مشعر برآنست كه با وجود عرب و قريشى بودن حضرت مهدى، نه تنها اعراب و قريش در اين دولت جهانى به عنوان قوم و طبقه ممتاز شناخته نمىشوند، بلكه بسيارى از آنها بر حسب آزمايشها و ابتلائات عصر مهدوى، مرتد گشته و توسط حضرت نابود مىگردند، حضرت نه تنها به خاطر مشابهت قومى با ايشان، ملاحظه آنها را نمىكند، بلكه طبق مبانى متقن الهى، ايشان را به خاطر كفر و نفاقشان گردن مىزند و بر آنها سخت مىگيرد.
نتيجه
اعتقاد به مهدي(عج) تنها نشانگر يك باور اسلامي، با رنگ خاص ديني نيست بلكه افزودن بر آن عنواني است براي خواستهها و آرزوهای همه انسانها با كيشها و مذاهب گوناگون و هم چنين بازده الهام فطري مردم است كه با همه اختلافهاشان در عقيده و مذهب دريافتهاند كه براي انسانيت در روي زمين روز موعودي خواهد بود كه با فرا رسيدن آن هدف نهائي و مقصد بزرگ رسالتهای آسماني تحقق میيابد و مسير آن در طول تاريخ پر از فراز و نشيب و پرتگاه بوده به دنبال رنجي بسيار همواري و استواري لازم را میيابد.
انتظار آيندهای اين چنين تنها در درون كساني كه با پذيرش اديان جهان غيب را پذيرفتهاند راه نيافته بلكه به ديگران نيز سرايت كرده است تا آنجا كه میتوان انعكاس چنين باوري را در مكتب هائي كه جهتگيري اعتقاديشان با سرسختي وجود غيبت و موجودات غيبي را نفي میكند ديد.
منابع
منتخب الاثر.
مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 352.
سليمان، كامل، روزگار رهايي. مترجم علي اكبر مهدي پور.
صدر، سيدمحمدباقر، امام مهدي حمايهای از نور.
المهاجر، عبدالحميد، پيرامون ظهور حضرت امام مهدي (عج ). مترجم حميدرضا كفاش.
مجله تربيت.
هاشمي شهيدي، سيد اسدالله، ظهور حضرت مهدي (عج) از ديدگاه اسلام.
حسيني بحراني، سيد هاشم، سيماي حضرت مهدي (عج) در قرآن. ترجمه سيد مهدي حائري قزويني.
فرازهايي از معارف اسلامي.
نظرات شما عزیزان: